یکی از موضوعات جالب این است که چرا کتابی در مورد نیازمندی های نرم افزار با بحث سازمان، نقش ها و مسئولیت ها و فعالیت های تیم پروژه «چابک» پیش می رود. همان طوری که در فصل قبل توضیح داده شد، ماهیت توسعه چابک با مدل های سنتی اساساً متفاوت است و ما ضرورتاً باید در مورد بسیاری ازتجربه های ابتدایی توسعه نرم افزار تجدید نظر کنیم.
برای بسیاری از سازمان ها، اتخاذ روش چابک موجب ایجاد چالش در ساختار سازمانی موجود، فرضیه های مربوط به روابط بین اعضای تیم و حتی ساختار گزارش دهی کارکنان می شود. یک موضوع مهم دیگر این هست که در روش چابک ساختار نیازمندی ها و ساختار خود تیم از یکدیگر مستقل نیستند. در روش چابک، رهیافتی که در آن دسته بزرگی از نیازمندی ها از پیش تعریف می گردد و سپس برای پیاده سازی به مجموعه ای از توسعه دهندگان تحویل داده می شود، مورد استفاده قرار نمی گیرد. بلکه به جای آن، تیم ها حول نیازمندی ها سازماندهی می شوند تا بدین طریق بتوانند کارآمدی تعریف، ساخت و آزمون کد را که به کاربر پایانی ارزش تحویل می دهند را بهینه کنند.
همه اعضای تیم، اساساً در تعریف نیازمندی ها، بهینه سازی نیازمندی ها و مصالحه های طراحی، پیاده سازی، آزمون، تجمیع و تحویل آن ها به مشتریان درگیر هستند. این کار تنها هدف تیم است.